تحولات منطقه

۲۷ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۶:۱۰
کد خبر: ۱۰۹۶۲۷۷

مطالبی که در ادامه آمده است، گزیده‌ای از مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های استاد محمود فرشچیان با رسانه‌ها و محافل مختلف است.

در محضر استاد
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

در این گفت وگوها، استاد با صراحت و خلوص، تجربیات شخصی، نگاه هنری، معنویت و فلسفه خلق آثار خود را بازگو کرده است. خواندن این گفته‌ها فرصتی است برای درک دنیای درونی استاد و پیوند میان زندگی شخصی، ایمان و هنر نگارگری ایرانی در مسیر خلق آثاری ماندگار.

دستمزد هر طراحی ضریح

چرا من باید بابت ساخت ضریح و تابلوهایی که به حرم‌ها اهدا کرده‌ام پول و دستمزد دریافت کنم؟ انجام این آثار، نیازمند صرف جان و تمام وجود هنرمند است. باید برای این کار جان داد. هنر حقیقی، زمانی ارزشمند است که با نیت خدمت به معارف دینی و انسانی همراه باشد. این کارها تنها یک پروژه هنری نیستند؛ بلکه وسیله‌ای هستند برای نزدیک شدن به معنویت و خدمت به اهل بیت(ع). وقتی قلم و رنگ را برای خلق چنین آثاری به کار می‌بریم، باید قلب و جان خود را نیز در آن بگذاریم. در طول زندگی هنری خود، همیشه تلاش کرده‌ام هنر را در خدمت ارزش‌های اخلاقی، معنوی و دینی قرار دهم و هیچ گاه به دنبال منفعت شخصی از آثار مذهبی نبوده‌ام.
ساخت ضریح و تابلوهای مذهبی، مسئولیت بزرگی است که باید با عشق و خلوص نیت انجام شود. این هنر، عبادت است و هنرمند باید در خدمت آن باشد این نگاه معنوی، مهم‌ترین انگیزه برای ادامه فعالیت‌هایم بوده و همواره سعی کرده‌ام با جان و دل، هنر خود را به خدمت دین و جامعه بیاورم.

آغاز بیماری دست

سال‌ها پیش دست راستم به بیماری شدیدی مبتلا شد. کارم به جایی رسید که پزشکان گفتند دیگر قادر به کار ظریف نخواهی بود. یکی از جراحان هم گفت باید دستت را عمل کنی، اما شاید پس از عمل هم دیگر نتوانی نقاشی بکشی. وقتی دیدم دستم به این حال افتاده، خیلی متوسل شدم. با خود گفتم: یا امام حسین(ع) اگر دستم شفا پیدا کند، هر سال یک مجلس روضه برای شما می‌گیرم. مدتی بعد، در حالی که همه می‌گفتند دستت دیگر کارایی ندارد، دیدم آرام‌آرام بهتر شد. جراحی هم لازم نشد. دستم به گونه‌ای شفا پیدا کرد که حتی از قبل هم قوی‌تر شد. از آن روز به بعد، تصمیم گرفتم همه آثارم را وقف امام حسین(ع) و اهل ‌بیت(ع) کنم. حس کردم این دست دیگر دست من نیست؛ دستی است که باید برای اهل ‌بیت(ع) کار کند. همین شد که آثار عاشورایی‌ام مثل «عصر عاشورا» و «شام غریبان» خلق شدند. به نذرم پایبند ماندم. هر سال برای حضرت اباعبدالله(ع) مجلسی گرفتم و خدا را شاکرم که هنوز هم توفیق برگزاری آن را دارم.

لحظه‌ خلق «عصر عاشورا»

سه سال پیش از انقلاب، روز عاشورا مادرم گفت: برو روضه گوش کن تا چند کلام حرف حساب بشنوی. گفتم: من حالا کاری دارم بعد خواهم رفت. رفتم به اتاق، اما خودم ناراحت شدم. حال عجیبی به من دست داد، قلم را برداشتم و تابلو «عصر عاشورا» را شروع کردم. قلم را که برداشتم همین تابلو شد که الان هست، بدون هیچ تغییری. حال عجیبی بود. پس از ۳۰سال که به این تابلو نگاه می‌کنم، می‌بینم اگر می‌خواستم این کار را امروز بکشم، باز هم همین تابلو به وجود می‌آمد، بدون هیچ تغییری. این تابلو یک چیزی دارد که خود من هم وقتی نگاه می‌کنم، گریه‌ام می‌گیرد. مرکز تصویر دیده نمی‌شود، امام حسین(ع) که محور اصلی اثر هستند، دیده نمی‌شوند. جذابیت تابلو شاید به علت غیبت شخصیت اصلی، امام حسین(ع) باشد. از این جهت، مخاطب را به جست‌وجوی آن شخصیت وامی‌دارد. اشکی که بر چشم اسب حلقه زده و سرافکندگی او در آوردن خبر ناگوار و کبوترانی که خود را به خون شهید آغشته کرده‌اند، پیام‌آور فاجعه‌اند. حضور حضرت زینب(س) و چند نفر در وسط تابلو نیز جذابیت را تشدید می‌کند. اگر این تابلو شلوغ‌تر بود، احتمالاً غربت در آن این ‌گونه جلوه نمی‌کرد.

گفت‌وگوی محمدرضا شهیدی‌فر در مهر ماه ۱۳۹۶

تجربه مرگ

وقتی شخصی مرگ را تجربه می‌کند، زمانی که در آن عالم است، رنگ‌هایی را می‌بیند که نمی‌شود آن‌ها را بیان کرد. در کارهای من یک نوع اشکال خاصی به شکل دایره یا گردی‌های به خصوصی وجود دارد و این دور همانی است که وقتی من در حالت مرگ موقت بودم در آن معلق بودم و بالا و پایین می‌رفتم و دست و پا می‌زدم و حالتی از بیچارگی داشتم. مدام در حال حرکت بودم و این حرکت در ناخودآگاه من ماند و در کارهایم هم هست. در تمام کارهایی که می‌کنم معیارم آن حادثه یا ناراحتی یا سانحه است که در آن بودم. زمانی که این اتفاق برای من رخ داد چهار پنج ساله بودم و در همان حالت ناخودآگاهم رنگ‌ها را احساس نمی‌کردم. شما وقتی در یک حالت تفکر و اندیشه باشید مثلاً این رنگ را می‌بینید که آبی یا زرد و قرمز است ولی وقتی در حالت از خود بیخود باشید دیگر رنگ برایتان معنی ندارد و فراتر از تصور است. یعنی اصلاً آدم تشخیص نمی‌دهد که آن چیست و غیر قابل وصف است. طیف نورهای مختلفی وجود داشت. در کودکی آن چیزی که در ذهن من نقش بسته و به آن معتقدم تمام چیزهایی است که در این دایره‌های موجود در نقاشی‌هایم آمده است.

برنامه زندگی پس از زندگی

زبان مادری

ببخشید که من به زبان مادری خودم صحبت می‌کنم. یادم می‌آید بچه بودم و می‌رفتم نقاشی یاد می‌گرفتم، 17-16 سالم بود. البته خدا کند که این حمل بر خودستایی نباشد، خدا از قلب بنده باخبر است. بالای میز کارم نوشته بودم من باید نابغه بشوم، البته نشدم ولی سعی کردم که بشوم و کاری کنم که در تاریخ هنر ماندگار شود. من به جوانان عزیز و کسانی که اینجا حضور دارند و اغلب به راحتی هم زندگی نمی‌کنند، یا با سختی کار می‌کنند و با سختی زندگی می‌کنند و درس می‌خوانند، توصیه می‌کنم سعی کنند درجه یک شوند در کار خودشان و در هر درسی که می‌خوانند و هر علمی که می‌آموزند سعی و کوشش کنند که از دقایق زندگی خودشان واقعاً استفاده کنند. من یادم است همسن شما که بودم شب‌ها دو ساعت می‌خوابیدم و همش کار و کار و کار. حالا که به اینجا رسیده‌ام، می‌بینم خدا را شکر که من را موفق کرد که بتوانم یک اثری بر هنر ایران بگذارم.

سخنرانی استاد فرشچیان در دانشگاه هاروارد

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha